وبلاگ جدید
+ نوشته شده در سه شنبه یکم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 15:57 توسط مصطفی
|
گاهی چند بیت شعر، جای ساعتها سخنرانی و بحث و تبادل نظر و نقد را پر میکند.
حرفها دارد بعضی شعرها.
حرفهایی که هیچ وقت کهنه نمیشود و گاهی با حوادث روزمره دور و برمان همخوانی عجیبی پیدا میکند.
مریز آبروی سرازیر ما را
به ما بازده نان و انجیر ما را
خدایا اگر دستبند تجمّل
نمیبست دست کمانگیر ما را
کسی تا قیامت نمیکرد پیدا
از آن گوشه کهکشان تیر ما را
ولی خسته بودیم و یاران همدل
به نانی گرفتند شمشیر ما را
ولی خسته بودیم و میبرد توفان
تمام شکوه اساطیر ما را
طلا را که مس کرد، دیگر ندانم
چه خاصیتی بود اکسیر ما را

قلمم تیز نیست اما به اندازه ی فرو کردن در قلب دشمنان این انقلاب تیز و برنده ست. سعی میکنم با تمام وجود از همه ی وجودم که اسلام و انقلابه دفاع کنم. برای کمک شما هم یه یا علی میخوام، همین... لطفاً از طریق نظراتتون بهم کمک کنین.